محل تبلیغات شما



 

نهمین سمپوزیوم مجسمه‌سازی تهران در حالی امروز 11 آبان ماه در بوستان نوروز افتتاح شد که بر احیای سنت این هنر در ایران تاکید شد.

نهمین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران افتتاح شد / از احیای سنت مجسمه‌سازی با سنگ تا نقد آثار هنری شهر
به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی سازمان زیباسازی شهر تهران، نهمین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران صبح امروز 11 آبان ماه با حضور محمدجواد حق‌شناس رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران، دکتر برزین ضرغامی مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران، مهندس سید محمدحسین حجازی مدیرعامل شرکت نوسازی عباس آباد، مجید رجبی‌معمار مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و جمعی از هنرمندان مجسمه‌ساز داخلی و خارجی در بوستان نوروز تهران آغاز به کار کرد.

در ابتدای این مراسم سید مجتبی سرپرست معاونت فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی با اشاره به برگزاری هشت‌ دوره موفق سمپوزیوم مجسمه‌سازی تهران گفت: سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران در تقویم رویدادهای هنری تهران ثبت شده و سازمان زیباسازی متولی ت‌گذاری و برنامه ریزی آن است.

وی افزود: سمپوزیوم‌های بیشتری به شکل ملی از سوی سازمان زیباسازی شهر تهران برگزار می‌شود از جمله سمپوزیوم یادمان‌های دفاع مقدس و سردیس شهدای دفاع مقدس که چهار دوره از آن برگزار شده و دو دوره سمپوزیوم سردیس مفاخر کشور را هم برگزار کردیم که امیدوارم این سمپوزیوم‌ها هم به طور ثابت هر دوره برگزار شود.

همچنین اعلام کرد: از ابتدا ت ما این بود که سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران با توجه به وجود معادن غنی سنگی که در کشور داریم با متریال سنگ برگزار شود. زیرا در ایران ۷۰۰ نوع سنگ مختلف داریم و در سالیان گذشته سنت مجسمه‌سازی با سنگ ما به فراموشی سپرده شده بود که یکی از اهداف ما هم احیای این سنت است. امروز نیز شاهد هنرمندانی هستیم که با مجسمه‌سازی با سنگ آشنایی پیدا کرده‌اند و در سمپوزیوم‌های داخلی و خارجی با متریال سنگ حضور پیدا می‌کنند که این از افتخارات سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران است.

سپس به ارایه گزارشی از حضور هنرمندان در این سمپوزیوم پرداخت و اظهار کرد: در این دوره ۴۰۶ نفر به طور کلی در بخش‌های مختلف ثبت نام کردند که از آن میان ۱۸۰ نفر خارجی بودند و ما میزبان ۱۰ نفر از آنها هستیم و در بخش هنرمندان ایرانی میزبان ۵ هنرمند هستیم. در بخش دانشجویی هم ۳۰ نفر ثبت نام کردند که میزبان ۱۰ دانشجو در این دوره هستیم و ۱۵ نفر نیز به عنوان دستیار حضور دارند.

دبیر نهمین سمپوزیوم مجسمه‌سازی تهران در پایان سخنانش گفت: محصول نهایی این سمپوزیوم در منطقه گردشگری عباس آباد به صورت باغ مجسمه نصب خواهد شد.

نقد مجسمه‌های شهری

برزین ضرغامی مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران در ادامه این مراسم در سخنانی بیان کرد: کمک به گسترش هنرهای شهری از وظایف سازمان زیباسازی است و این آثار باید به گونه‌ای باشد که هم ضرورت زندگی شهری باشد و هم به ارتقای کیفیت زندگی شهری و هویت‌بخشی به شهر کمک کند.

وی یکی از راه‌های شناخت نسل جوان از هنرمندان، ادیبان و اهل فرهنگ ایران را ساخت سردیس‌های این مفاخر دانست و گفت: بسیاری از آثار سطح شهر حاصل کار هنرمندان ماست که باید مورد نقد و بررسی قرار بگیرد که چقدر مردم توانسته‌اند با این آثار ارتباط برقرار کنند و این آثار چقدر توانسته به هویت‌بخشی و خوانایی شهر کمک کند.

ضرغامی یکی از ویژگی‌های این سمپوزیوم را استمرار در برگزاری دانست و گفت: این استمرار بیانگر اهتمام سازمان زیباسازی شهر تهران است. این سمپوزیوم فرصت خوبی برای تجربه‌اندوزی است و به همین دلیل امسال به بخش دانشجویی توجه ویژه‌ای شد تا از این کارگاه آموزشی بهره‌مند شوند.

وی در پایان سخنانش ابراز امیدواری کرد که مهمانان خارجی پیام‌رسان‌های خوبی برای نشان دادن فرهنگ و هنر ایران به جهانیان باشند.

پیوستن اراضی عباس آباد به سازمان گردشگری جهانی

سید محمدحسین حجازی مدیرعامل سازمان نوسازی عباس آباد نیز در این مراسم در سخنانی اظهار کرد: اراضی عباس آباد به تازگی به سازمان گردشگری جهانی پیوسته و به عنوان یک منطقه جهانی قرار است اتفاقات بزرگی را در حوزه فرهنگ و هنر رقم بزند.

وی درباره سمپوزیوم مجسمه‌سازی هم گفت: این سمپوزیوم توانسته ارتباط معنایی و هویتی با شهر تهران برقرار کند و برگزاری این سمپوزیوم در منطقه اراضی عباس آباد می تواند به ارایه فرهنگ غنی ایران برای گردشگران موثر باشد.

حجازی در پایان سخنانش از نصب ۶۰ مجسمه از مشاهیر ایران در اراضی عباس آباد خبر داد و گفت: با همکاری سازمان زیباسازی قرار است ۶۰ مجسمه از مفاخر ایران در میدان مشاهیر منطقه گردشگری عباس آباد نصب شود که تاکنون کار ۲۰ مجسمه انجام شده است و مابقی آثار تا پایان سال نصب خواهد شد.

مرتضی نعمت‌اللهی هنرمند مجسمه‌ساز از دیگر سخنرانان این مراسم نیز در سخنانش ابراز امیدواری کرد که این سمپوزیوم همچنان مستمر برگزار شود و حاضران شاهد صدمین دوره آن باشند‌.

تهران نیازمند مجسمه های عظیم است

سخنران بعدی این مراسم مجید رجبی معمار مدیرعامل خانه هنرمندان بود که در سخنانی بیان کرد: از دوران کودکی دو مجسمه میدان حر و میدان دربند در خاطرم هست که آثار بسیار به یادماندنی هستند و در سال های اخیر هم مجسمه میدان مادر اثر بسیار ماندگاری در اذهان بوده است. ما برای شهر تهران علیرغم مجسمه های بسیاری که ساخته و نصب شده است، نیازمند مجسمه هایی عظیم و هنرمندانه برای میادین بزرگ شهر هستیم که با توده مردم ارتباط برقرار کند.

وی افزود: این سمپوزیوم را شهرداری برگزار می کند بنابراین اولین هدف گذاری باید ارتباط با توده مردم باشد و برای جمعیت ۱۰ میلیونی تهران مجسمه ساخته شود.

مجسمه‌سازی نزدیک‌ترین هنر شهری به مردم

محمدجواد حق شناس رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران نیز در این مراسم حضور داشت و در سخنانی گفت: یکی از اهدافی که مدیریت شهری دنبال می کند توجه به شهر پایدار است که زمینه ای برای زیست اجتماعی انسان تلقی می شود و باید از هنر کمک گرفت تا به هویت اجتماعی در شهر کمک کنیم بنابراین مدیریت شهری و هنرمندان باید دست به دست هم بدهند که استفاده بهینه از هنر کنند تا به هویت جمعی شهری کمک کند.

وی با اشاره به ارتباط مجسمه با شهروندان گفت: در میان هنرهای شهری مجسمه سازی والاترین هنر در ارتباط با شهروندان است و سمپوزیوم مجسمه سازی هم تلاش می کند بهترین ارتباط را با شهر و هنر برقرار کند.

حق شناس گردهمایی هنرمندان ایرانی و خارجی را در کنار دانشجویان ایرانی از نقاط قوت این سمموزیوم دانست و اظهار کرد: رویکرد آموزشی و پرورشی این سمپوزیوم شایسته تشکر است اما شهر تهران به خوبی از بضاعت هنری هنرمندان در هنر شهری بهره نگرفته است.

وی با بیان این که هنر مجسمه سازی ایران دچار یک گسست تاریخی است به تاریخ این هنر در طول ۲۵۰۰ سال گذشته اشاره و ابراز امیدواری کرد که این هنر بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی فرصت بیشتری برای بروز و ظهور پیدا کند و این هنر بیشتر در خدمت هویت بخشی و معرفی فرهنگ و هنر ایران قرار گیرد.

در پایان این مراسم از مجسمه نمادین نهمین سمپوزیوم مجسمه سازی پرده برداری و این سمپوزیوم به طور رسمی آغاز شد.

نهمین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه سازی از ۱۱ آبان تا ۴ آذرماه در منطقه گردشگری عباس آباد، مجاور بوستان نوروز برگزار می‌شود.

 



سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، در این کتاب به عروسک لیلی دستی در مناطق مختلف لرنشین اقوام لر پرداخته شده است.

کتاب "لیلی و لیلی‌بازی" از دو فصل "عروسک" و "عروسک لیلی (لیلی دستی)" تشکیل شده است. "عروسک"، "عروسک‌های دست‌ساز سنتی ایران"، "جنبه بازی و آیینی"، "عروسک لیلی"، "گلین"، "عروسک بیگ، برازجان بوشهر"، "عروسک بیگ(اردبیل)"، "لیلی شکلی از زن و عروس"، "بازبازک"، "لیلی کازرون"، "عروسک لیلی(به روایت بوشهر)"، "ارتباط ساختار رقصان و متحرک عروسک لیلی با رقص محلی ن لر"، "پوتک"، "رودک"، "عروسک توچان"، "داماد لیلی"، "هالو نمکی"، "مکان‌های لیلی‌بازی" و "کپر" از جمله عناوینی هستند که در این دو فصل مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب توضیح داده: "قلمرو این تحقیق، حوزه فرهنگی قوم لر به طور عام و حوزه فرهنگی قوم لر ممسنی در استان فارس به‌طور خاص در زمینه عروسک‌سازی سنتی(لیلی دستی) است. از اهداف این نوشتار بیان تاثیر فرهنگ قوم لر بر نحوه پیدایش لیلی دستی(بویگ) است. عروسک لیلی از این نظر اهمیت ویژه‌ای دارد که می‌توان آن را یکی از شاخه‌های هنر سنتی قوم لر که ن این قوم به دلیل کمبود نبود اسباب‌بازی با خلاقیت ویژه‌ای برای فرزندان خود ساخته‌اند، دانست. ن ایل به‌واسطه عروسک لیلی، دختران خود را برای زندگی واقعی، ازدواج، خانه‌داری و سختی‌هایی که در ایل وجود داشته است، آماده می‌کردند و دختران با لیلی‌بازی اوقات فراغت خود را پر می‌کردند. بنابراین این عروسک علاوه بر جنبه آیینی، نقش اساسی در سرگرمی کودکان قوم لر داشته است". 

گرجیان در ادامه به این پرسش که چه رابطه‌ای میان فرهنگ جاری قوم لر و عروسک‌های دست‌ساز سنتی(لیلی دستی و بیگ) وجود دارد؟ پاسخ می‌دهد: "اساسی‌ترین مسئله برای پردازش متن حاضر این بود که امروزه نقش لیلی دستی(بویگ) یا لیلی دو دستی که یکی از عروسک‌های دست‌ساز سنتی برای بازی کودکان قوم لر بوده و کاملا تحت تاثیر آداب، رسوم و فرهنگ این قوم شکل گرفته، به کلی در بازی کودکان از بین رفته است و در حال حاضر بچه‌ها دیگر لیلی‌بازی نمی‌کنند. بنابراین با توجه به این که عروسک لیلی دستی، هنر دست ن و نیز هنر سنتی قوم لر بوده و بر اثر تداعی و پیوستگی یک سنت و احتمالا در آیینی به طول تاریخ این قوم به وجود آمده است، ضرورت نگارش متن حاضر به عنوان بررسی این عروسک و یکی از راه‌های بازگرداندن و بازآفرینی آن به عنوان یک دست ساخته تاریخی احساس شد".

کتاب "لیلی و لیلی‌بازی" نوشته فریبا گرجیان با پیش‌گفتار پوپک عظیم‌پور و نوشتاری با عنوان "لیلی، بازنک، بازبازک، عروسک پارسی" از اردشیر صالح‌پور در شمارگان 1000 نسخه، با قیمت 25 هزار تومان و تعدادی تصویر نمونه عروسک‌ها توسط انتشارات نمایش منتشر شده است.

این کتاب به مناسبت برگزاری نوزدهمین جشنواره بین‌المللی نمایش‌های آیینی و سنتی به چاپ رسیده و یادداشت داوود فتحعلی‌بیگی دبیر جشنواره نیز ضمیمه اثرست.    


برپایی نمایشگاه عکس جشنواره "ما رایت الا جمیلا" در مراغه
به گزارش هنرآنلاین، رئیس انجمن سینمای جوانان مراغه در مراسم افتتاح این نمایشگاه گفت: جشنواره عکس "ما رایت الا جمیلا" با هدف بیان زوایای مختلف آیین‌های ماه محرم و عزاداری‌های حضرت اباعبداله الحسین(ع) در مراغه برگزار می‌شود.

وی گفت: آیین‌ها و مراسم عزاداری محرم و صفر در مراغه به عنوان یک شهر حسینی، سرشار از زیبائی‌ها و زوایای پنهانی است که فقط یک دید هنرمندانه می‌تواند این زیبائی‌ها را دیده و به ثبت رساند.

اسدی‌فرد افزود: پس از انتشار فراخوان جشنواره تعداد ۱۱۰ اثر از هنرمندان عکاس شهرستان به دبیرخانه جشنواره رسید که بعد از بررسی آثار رسیده، تعداد ۳۱ اثر از ۱۷ هنرمند عکاس به نام‌های: پارسا ساجدنیا، حسام نقوی، حوریه کاظمی، رضا حبابی، رضا سائلی، زهرا سائلی، رعنا بزازی، شقایق مهدوی‌نیا، علیرضا ناجیان، فرشید ضیاالملک، لیلا عالی فامیان، محمد عبدی، نسیم طوبی، مهناز حامدی، میلاد ذاکری، نازیلا شکری و لیلا میرزاپور برای برپایی نمایشگاه انتخاب شدند. 

گفتنی است این نمایشگاه تا دهم آبان‌‍ماه از ساعت ۱۶ تا ۲۰ در محل نگارخانه استاد نیکخو مجتمع فرهنگی هنری مراغه آماده بازدید علاقمندان است.


آزاده جعفریان: اثر "درخت زندگی" دو هنرمند ایرانی تنها اثری هنری است که در موسسه تمدن‌های اسلامی لیون نصب شده است. این اثر توسط کامران افشار نادری و لیلا فرزانه و تیمی متشکل از هنرمندان، معماران، صنعتگران و مهندسان ایرانی در مدت یک سال و نیم کار بی‌وقفه تولید و در سال اصلی ورودی این موسسه به طور دائم نصب شده است.

همنشینی ادیان در "درخت زندگی" دو هنرمند ایرانی در لیون / لیلا فرزانه: سنت‌های هنری ما می‌توانند برای امروز تعریف شوند / کامران افشار نادری: "درخت زندگی" یک اثر هنری است که هر تمدنی می‌تواند خودش را در آن پیدا کند
 سرویس تجسمی هنرآنلاین: موسسه تمدن‌های اسلامی فرانسه در لیون (IFCM) با رونمایی از اثر "درخت زندگی" کار دو هنر مند ایرانی افتتاح شد. در این مراسم مقامات بلند پایه فرانسه از جمله وزیر کشور و شهردار لیون، نمایندگان سفارت جمهوری اسلامی ایران و سفرای کشورهای اسلامی حضور داشتند. اثر  کانسپچوالآرت لیلا فرزانه و کامران افشار نادری با نام "درخت زندگی" با ابعاد چشمگیرش در ورودی این موسسه توجه و تحسینهای بسیاری برانگیخت، آنسان که وزیر کشور فرانسه، "کریستف کاستانر" توئیت خود در خصوص افتتاح این موسسه را با نمایش فیلمی از این اثر ایرانی همراه کرد.

وزیر کشور فرانسه در این توئیت نوشته است: "برای درک بهتر فرهنگهای اسلامی، باید به همگان اجازه داد تنوع دیدگاه در آن را متوجه شوند و فضایی برای تبادل و اشتراک آن داشته باشند: IFCM می‌تواند پلی بین‌ تمدن‌ها و فلسفه‌های آن باشد که به نوعی یک فرصت و یک موفقیت است."

نوشتار با فیلمی همراه است که مطلع آن با نمایش کار "درخت زندگی" ایرانی آغاز می‌شود.

اثر "درخت زندگی" دو هنرمند ایرانی تنها اثری هنری است که اکنون در موسسه تمدن‌های اسلامی لیون نصب شده و در مواردی به عنوان نماد این موسسه نیز به کار رفته است. "درخت زندگی" پانلی از جنس کاشی منقوش دست‌ساز و فولاد آینه‌ای به ابعاد 9،50 در 3.50 است که توسط کامران افشار نادری و لیلا فرزانه و تیمی متشکل از هنرمندان، معماران، صنعتگران و مهندسان ایرانی در مدت یک سال و نیم کار بی‌وقفه تولید و در سال اصلی ورودی موسسه به طور دائم نصب شده است. به همین بهانه با این دو هنرمند گفتگو کرده‌ایم

 

خانم فرزانه و آقای افشار نادری به طور تخصصی در چه زمینه‌های هنری فعالیت می‌کنید و تاکنون چه پروژه‌هایی را به نتیجه رسانده‌اید؟

لیلا فرزانه: من در دانشگاه در رشته‌های نقاشی و مرمت آثار باستانی و پژوهش هنر تحصیل کرده‌ام و در کنار رشته‌های دانشگاهی طی 20 سال اخیر همیشه روی موضوع سرامیک نیز فعالیت انجام داده‌ام. می‌شود گفت که همیشه برای احیای هنر فراموش‌شده سرامیک در معماری‌ به دنبال ترکیب نقاشی و هنرهای سنتی بوده‌ام. ما همیشه از گذشته هنر سرامیک را داشته‌ایم و من دلم می‌خواست این هنر زنده شود و در معماری هم مورد استفاده قرار بگیرد. ما هر سال در گالری خودمان (خانه سرامیک فرزانه) یک سری از کارهای جدیدمان را به نمایش می‌گذاریم و من در کنار آن در گالری‌های مختلف مثل گالری گلستان، گالری ندا و گالری آریا و یا در موزه هنرهای معاصر تهران یا دانشگاه بروکلین آمریکا نیز نمایشگاه داشته‌ام.

کامران افشار نادری: اولین باری که من با هنر آشنا شدم به سال 1356 برمی‌گردد که به آتلیه کنکور رفتم و در محضر استاد محمدابراهیم جعفری شاگردی کردم. بعد از آن به دانشکده هنرهای زیبا رفتم و در رشته معماری تحصیل کردم. در ادامه به ایتالیا رفتم و تحصیلاتم را تمام کردم و بعد همان‌جا ماندم و کار کردم. غیر از فعالیت معماری، پروژه‌های متعددی را در ایران و خارج از کشور انجام داده‌ام و در چندین پروژه گروهی هم  شرکت داشته‌ام. از سال 72 به ایران برگشتم و ماندم و بیش از 20 سال قبل من و دو نفر از دوستان مجله معمار و در ادامه جایزه معمار را تأسیس کردیم. کار نقد معماری را هم بعد از انقلاب شروع کردم و فکر می‌کنم از سال 74 به بعد حدود 200 مقاله و کتاب در ایران و خارج از کشور چاپ کرده‌ام. در چندین کشور آسیایی و اروپایی هم سخنرانی‌هایی راجع به معماری داشته‌ام. اما چون آشنایی من با دنیای معماری از طریق هنر بود همیشه به هنر علاقه داشتم و پایان‌نامه‌ام را در خصوص هنر ایرانی و هنر دوره اسلامی کار کردم و پژوهش‌ها، کتب و مقالات متعددی در این زمینه خواندم. در سال‌های اول فعالیتم یک سری کارهای هنری انجام می‌دادم. مثلاً یک مدتی در بخش صحنه‌آرایی تئاتر فعالیت کردم و یک سری کارهای هنری کوچک دیگر انجام دادم. در کشور ایتالیا هم مدتی در آکادمی هنر ایتالیا در شهر جنوا به طور مستقل شرکت کردم. اما همکاری با خانم لیلا فرزانه برای من موقعیتی شد که من هم علاقه خودم را به هنر و هم آشنایی‌ام را با معماری و هنرهای باستانی ایران دوباره زنده کنم و به کار بگیرم. من قبل از این تجربه، طی یک مدت فعالیت‌های دیگر از جمله طراحی جواهرات نیز انجام می‌دادم منتها فکر می‌کنم کار مشترک من و خانم فرزانه باعث شد که هر دوی ما از حرفه خودمان جدا شویم و یک کار جدید انجام بدهیم. قبل از آن نه ایشان این کار را به طور مشخص انجام می‌داد و نه من.

چه اتفاقی افتاد که پروژه "درخت زندگی" در موسسه تمدن‌های اسلامی در فرانسه شکل گرفت؟

لیلا فرزانه: زمانی که قرار شد یک مرکز فرهنگ اسلامی در لیون با نام "موسسه فرانسوی تمدن‌های اسلامی" ساخته شود، برای طراحی و اجرای چند اثر هنری در فضاهای مختلف این مرکز از تمامی کشورهای اسلامی دعوت کردند در این کار مشارکت کنند. این پیشنهاد از طریق خانه فرهنگ ایران با ما نیز مطرح شد که در نهایت طرح ما برای بزرگترین فضای این موسسه مورد تایید ریاست آنجا قرار گرفت و کار شروع شد.

کامران افشار نادری: زمانی که خانم فرزانه با من تماس گرفتند و موضوع این پروژه را مطرح کردند، من جزئیات را به دقت مطالعه کردم و متوجه شدم فضاها و ابعاد مشخصی برای ارائه پیشنهاد هنری  در موسسه تمدن‌های اسلامی برنامه‌ریزی شده است که هنرمندان می‌توانند در آن قالب پیشنهادهای خود را ارائه کنند. ما تصمیم گرفتیم ریسک کنیم و برای بزرگترین فضای موسسه و بزرگترین اثر پیشنهاد دهیم. خوشبختانه طرح ما را دوست داشتند و نه تنها آن را پذیرفتند بلکه آن را روی کارت تبریک کریسمس موسسه هم که به همه نقاط دنیا ارسال شد، چاپ کردند. یعنی قبل از این‌که کار ما ساخته شود، طرح آن به نوعی نماد موسسه هم شد.

ایده پروژه "درخت زندگی" از کجا آمد؟

لیلا فرزانه: ایده کلی مؤسسه این بود که سرامیک می‌خواستند. واقعیت این است که ما قبل از این اتفاق همیشه دل‌مان می‌خواست یک کار مشترک داشته باشیم که از یک دید دیگر به سرامیک نگاه شود. آقای دکتر افشار نادری، تجربه‌های تئوری خوبی در این زمینه داشتند و به نقوش و هندسه ایرانی نیز تسلط داشتند.  ما می‌خواستیم این تجربیات به صورت عملی اتفاق بیفتد. به همین خاطر وقتی بحث این پروژه مطرح شد من دلم خواست بالأخره آن تجربه‌ای که دنبالش بودیم را رقم بزنیم. می‌خواستیم یک کانسپت جدید با سرامیک اجرا کنیم که روح ایرانی و تاریخی را داشته باشد ولی اتفاقی جدید باشد. من سریعاً با آقای دکتر افشار نادری تماس گرفتم و این مسئله را با ایشان مطرح کردم. آقای دکتر از مدتی قبل راجع به موضوع "درخت زندگی" کار کرده بودند و چون به نظر می‌رسید از هر نظر موضوع مناسبی باشد، ایشان گفتند ما می‌توانیم این را کانسپت اصلی پروژه کنیم.

کامران افشار نادری: من و یکی از همکارانم با هم یک پروژه‌ معماری را در ایران انجام دادیم که نمای بسیار پیچیده‌ای داشت و ما این نما که از جنس مس بود را با کمک صنعتگران ایرانی ساختیم و بابت آن یک جایزه بین‌المللی هم دریافت کردیم. بعد از این‌که آن پروژه تمام شد ما به هم گفتیم این پروژه یک اشکال بزرگ دارد و آن هم این است که ما آمده‌ایم از توانایی صنعتگر ایرانی که کار هنری انجام می‌دهد استفاده کرده‌ایم اما ظاهر کار طوری است که انگار یک کار فوق‌العاده‌ با ربات و ماشین انجام شده است. یعنی آن‌قدر دقیق بود و شبیه کار صنعتی شده بود و در آن نتوانستیم بودیم آن‌چه که جوهره کار، یعنی کار دست است را ارزش‌گذاری کنیم. بنابراین بعد از این من و همکارم علاقه‌مند شدیم که هر کدام در مسیر خودمان هنر صنعتگری که در ایران زنده است را ارزش‌گذاری کنیم. این ماجرا باقی ماند و ما داشتیم کارهای خودمان را می‌کردیم تا این‌که من سال 2015 به نمایشگاه بین‌المللی میلان رفتم و آنجا یک اثری به نام "درخت زندگی" دیدم. من چون چهار، پنج سال راجع به نقوش قدیمی ایرانی و معنای آنها و اسطوره‌هایی که پشت نقوش است تحقیق کرده بودم و می‌دانستم "درخت زندگی" یکی از قدیمی‌ترین نشانه‌های سمبلیک و اسطوره‌‌ای ایران باستان است و ما از هفت هزار سال قبل و حتی قبل از آن نشانه‌هایش را داریم، به این فکر کردم که ما باید یک روزی یک "درخت زندگی" کار کنیم که برای خودمان باشد. آن موقع هیچ سفارشی در این زمینه مطرح نشده بود. من به دفترم آمدم و یک فردی را استخدام کردم و گفتم ما فقط روی درخت زندگی کار کنیم که ببینیم چیست.

درخت زندگی در ذهن شما چه معنایی داشت؟

کامران نادر افشاری: درخت زندگی یک درخت مقدس است که در تمام آیین‌ها و مذاهب از جمله قرآن و دین اسلام و هندوییسم و مذهب زرتشت ریشه دارد. در قران چندین اشاره به درخت‌های مختلف، دیده می‌شود که ار آن میان می‌توان به درخت طوبی، درخت طیبه، شجره من یقطین، درخت گویای حضرت موسی، درخت خرمایی که میوه‌هایش را به حضرت مریم داد و. اشاره کرد. درخت زندگی سمبل تولد و رشد است و درختی است که مثل هر درخت دیگری برگ‌هایش می‌ریزد و بعد دوباره جوانه می‌زند و رشد می‌کند. در واقع درخت زندگی، مرگ و زایش دارد. به نظر من درخت زندگی موضوع جالبی به نظر آمد. ابعاد کار ما در پروژه لیون تقریباً 10 متر ارتفاع داشت که ما فکر کردیم در این 10 متر چه می‌توانیم بگذاریم که یک اثر هنری باشد و به همین خاطر درخت زندگی را انتخاب کردیم. ضمن این‌که درخت زندگی یک عنصری است که در فرهنگ ما ریشه دارد و همچنین عامل مشترک بین فرهنگ‌های مختلف است و چون ما می‌خواستیم در مرکز تمدن‌های اسلامی کار کنیم، در عین حال که با استفاده از از رنگ و خطاطی ایرانی توانستیم یک ارتباط با فرهنگ خودمان به وجود بیاوریم، اما نمی‌خواستیم اثرمان طوری باشد که مثل یک اثر اجنبی جلوه کند و مخاطب غیرایرانی متوجه نشود چیست. نمی‌خواستیم کارمان زیاد شخصی و ملی باشد، بنابراین درخت زندگی را به‌عنوان عنصر ایرانی پیوند دهنده تمدن‌های مختلف انتخاب کردیم.

باغ ایرانی یک آی بلا تردید راجع به معماری است و شاید جای عنصر درخت زندگی در باغ ایرانی خالی باشد.

کامران افشار نادری: دقیقاً. من یک کتاب به اسم "باغ‌های بهشت" به سه زبان فارسی، ایتالیایی و انگلیسی نوشتم که در ایتالیا چاپ شد. این کتاب راجع به دو باغ قدیمی ایرانی است که در تهران قرار دارند. من علاقه‌مندی زیادی به باغ ایرانی داشتم و مدت زیادی روی این موضوع کار کردم و طبیعی است که آیوگرافی و شمایل‌شناسی باغ را هم می‌شناختم. مثلاً در قالی ایرانی می‌شود رد پای آن را دید. یا عده کمی می‌دانند که ساختار شهر اصفهان بر اساس یک باغ ایرانی شکل گرفته است و علتش شاید این باشد زمانی که شاه عباس می‌خواست شهر اصفهان را پایتخت خودش کند، ناچار بود زمین بسیار وسیعی را سازماندهی کند و تنها کسانی که می‌توانستند یک زمین بزرگ را سازماندهی کنند، سازندگان باغ بودند. معماران روی زمین‌های وسیع‌تر از 10-15 هزار متر تسلط نداشتند. بنابراین به احتمال زیاد شاه عباس به سازندگان باغ مراجعه می‌کند و آنها چون کارشان ساخت باغ بوده است، شهر اصفهان را مثل باغ ایرانی طراحی می‌کنند. این حاصل یک پژوهشی است که من و یک محقق باغ‌شناسی ایتالیایی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم.

در پروژه "درخت زندگی" هر کدام از شما چه کاری را انجام دادید؟

کامران افشار نادری: ببینید، هدف هر کار صنعتگری این است که از محدودیت‌های مادی کار خودش عبور کند. مثلاً محراب الجایتو در مسجد جامع اصفهان طوری با گچ کار شده است که شما فکر نمی‌کنید با ماده شکننده‌ای مثل گچ می‌تواند اینگونه منعطف و ظریف کار  شود. یا مثلاً کسی نمی‌تواند تصور کند که با آینه شکننده بتوان کاری ظریف و پیچیده نظیر آینه کاری موزه سعدآباد تهران انجام داد. من هم فکر کردم حالا که  تجربه عمیق و ارزنده خانم فرزانه را داریم، کاری کنیم که از این محدودیت عبور کنیم، محدودیتی که سنت کار سرامیک پیش پای ما گذاشته است. بنابراین فکر کردم ما می‌توانیم از هنر آینه‌کاری و سرامیک و کاشی‌کاری ایرانی به طور توأمان استفاده کنیم، چیزی که تا به حال به این گونه اتفاق نیفتاده است. من حدود دو، سه سال بود که در سفرهایم به نقاط مختلف دنیا، از هر سطح آینه‌ای یا سطحی که خاصیت انعکاس داشت عکس می‌گرفتم و روی آینه‌ها و خواص آینه‌ها مطالعه می‌کردم. خاصیتی که آینه دارد این است که یک فرم معین را نامعین می‌کند و می‌تواند با محیط خودش ارتباط برقرار کند. یعنی بسته به این‌که چه کسانی در فضا باشند و چه اتمسفری وجود داشته باشد، تغییر شکل می‌دهد. من از این مسئله خیلی خوشم می‌آمد و بنابراین ما سرامیک را با آینه مخلوط کردیم و برای انجام این کار از یک فرم گره ایرانی، به نام سرمه‌دان کند، که یک هندسه، نظم و شبکه زیر کار به ما می‌داد استفاده کردیم و روی آن شروع به پیاده کردن کار خودمان کردیم و از طریق شکل دادن به فرم‌های برجسته‌ای که بخشی از آن آینه و بخشی دیگر سرامیک بود توانستیم شکل درخت را در بیاوریم، منتها شکل درخت ما یک شکل ثابت نیست که در عکس نشان داده می‌شود، بلکه وقتی شما در برابر اثر حرکت می‌کنید در هر ثانیه تغییر شکل می‌دهد. به هر حال ما از این‌که اهداف‌‌مان چیست یک گزارش به زبان‌های مختلف از جمله فارسی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی، تهیه و به اضافه یک سری تصاویر ارسال کردیم و بعد از این‌که موافقت اولیه صورت گرفت، ما به لیون رفتیم و کار را ارائه کردیم که خوشبختانه کار مورد استقبال قرار گرفت. ما در مرحله اول حدود 100 نقشه تهیه کردیم، چون اجرای همچین پروژه‌ای نقشه‌کشی فنی بسیار زیادی دارد. در آخر کار هم صدها نقشه دقیق فنی تهیه کردیم تا توانستیم این اثر را اجرا کنیم. می‌توانم بگویم کار مهندسی این پروژه از هنرش کمتر نبوده است. به هر حال چون از طریق خانه فرهنگ ایران در فرانسه به ما پیشنهاد انجام این پروژه داده شده بود، ما به پاریس رفتیم و کارمان را به آنها ارائه کردیم و آنها هم از کار حمایت کردند و یک نامه حمایت رسمی هم از خانه فرهنگ ایران در پاریس دریافت کردیم. بعد چندین بار رفت و آمد شد و بالاخره کار از حد کانسپت اولیه که توسط من تهیه شده بود، عبور کرد و تازه یک حرکت خلاقه جدید در کار صورت گفت. تا قبل از آن فقط یک کار خام و یک فرم بود که حالا می‌بایست جسم، روح، رنگ و نقش پیدا کند که این دیگر زیردست خانم فرزانه رفت.

لیلا فرزانه: همانطور که دکتر افشار اشاره کرد، خانه سرامیک فرزانه می‌بایست به یک فرم کلی جسم و روح و رنگ می‌داد و آن را به واقعیت بدل می‌نمود؛ لذا می‌بایست مسائل فنی و اجرائی آن نیز به دقت بررسی می‌شد، بنابراین کارها به سه بخش فنی مهندسی که توسط دکتر افشار نادری سرپرستی شد، بخش طراحی نقوش با سرپرستی من و فنی اجرائی با سرپرستی همسرم معمارپور (خانه سرامیک فرزانه). در بخش هنری که به عهده من بود در اتودهای اولیه‌ای که زده شد طبیعتاً چیزهای مختلفی به ذهن من آمد، از جمله این‌که فرم‌ها باید نقش داشته باشد یا حال آن نقش‌ها باید چگونه باشد که با کلیت کار همخوانی پیدا کند. پترن‌های مختلفی زده شد اما چیزی که بیشتر روی آن کار شد، روی خط و کالیگرافی بود. کالیگرافی برای ما جنبه‌های مختلفی دارد و ما اگر جنبه معنایی‌اش را کنار بگذاریم، ریشه نقاشی دارد‌. در واقع خط فقط مسئله معنا نیست و ریشه‌اش نقاشی است. خط، جای گرافیک و جای بازی زیادی دارد و یک المانی است که می‌شود با آن کارهای زیادی انجام داد. ضمن این‌که یک المان مشترک بین فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف است و خط هم مثل خود داستان درخت زندگی می‌تواند یک چیز مشترک باشد. شاید ما اگر مثلا از پترن بته‌جقه استفاده می‌کردیم، این نزدیکی را در فرهنگ‌های مختلف نمی‌توانستیم داشته باشیم اما کالیگرافی این ارتباط نزدیک را دارد. به همین خاطر ما پترن‌ها را کنار گذاشتیم و به سراغ خط آمدیم. شروع به بازی کردن با خط کردیم تا ببینیم خط باید روی حجم‌هایی که ما داریم چگونه بخوابد. مرحله بعد این بود که باید می‌دیدیم از چه خطی قرار است استفاده کنیم؟ آنجا به این نتیجه رسیدیم که خط نستعلیق نسبت به سایر خط‌ها برای ما یک حال دیگری دارد. نستعلیق یکی از زیباترین‌ها و ادامه‌دارترین خط‌ها در طول تاریخ بوده است که قوس‌های خیلی زیبایی دارد و به مرور زیباتر و پخته‌تر شده است و ما الان حتی در زمینه وُرد هم نستعلیق را داریم. در نتیجه ما خط نستعلیق را انتخاب کردیم و تمام ۳۲ حرف را با خط نستعلیق اتود زدیم و بعد من حس کردم حرف "و" یک ضمیر کامل است که دو جمله را به هم وصل می‌کند. به هر حال ما تمام حروف را اتود کردیم و دیدیم حرف "و" نسبت به بقیه حروف کامل‌تر است و بار معنایی و گرافیکی قشنگ‌تری دارد‌. بنابراین فقط روی حرف "و" اتود شد.

و اما در بخش فنی و اجرائی ساخت بیسکویت مناسب با فرم‌های هندسی، ساخت هرم‌ها و چسباندن آنها بر روی 32 پنل تفکیک شده مطابق با نقشه‌ها بود که در اینجا باید بگویم که ساخت هرم‌ها به دلیل تلفیق کاشی و آینه که هیچ‌کدام شبیه به هم نبود از پیچیده‌ترین کارهای این اثر بود که توضیحات فنی آن در این مقوله نمی‌گنجد و فقط به این نکته بسنده میکنم که در هر سه بخش، فنی مهندسی، هنری و فنی اجرائی تمامی اعضای دفتر دکتر افشار نادری و خانه سرامیک فرزانه به مدت یکسال و اندی درگیر این اثر بودند تا به فرم دلخواه درآمد.

بنابراین زمینه اصلی اثر شما خوشنویسی است؟

لیلا فرزانه: بله. بعد از انتخاب حرف، برای ما مسئله رنگ آن مطرح شد که ما یک رنگ کلی می‌خواستیم. رنگ هم برای ما مهم بود چون ممکن است شما از یک فاصله‌هایی پترن را نبینید و یک کار رنگی ببینید. به همین خاطر ما برای رنگ هم اتود زدیم و از رنگ آبی فیروزه‌ای استفاده کردیم. من یک جور هراس از کار سنتی دارم و دلم نمی‌خواهد احساس کنند این کار یک کار سنتی است. البته طراحی کار اصلا این احساس را نمی‌دهد و رنگ آبی فیروزه‌ای هم همین‌طور است. درست است که فیروزه در هنر ایرانی رنگ بسیار عمیقی است اما به اعتقاد من رنگ آبی خاصی که ما استفاده کرده‌ایم متعلق به این قرن و امسال است. یعنی این رنگ آبی آنقدر با طراحی کار عجین شده است که دیگر از کلمه سنتی استفاده نمی‌کنیم. روی خود رنگ آبی اتود زیادی شد تا در نهایت یک رنگ آبی خاص که متعلق به امروز باشد را استفاده کنیم.

شکل حرف "و" که بر روی سفال‌ها ترسیم شده ابداع خودتان است؟

لیلا فرزانه: این "و" نستعلیق است اما پیچش و چرخش آن کار ما است و از الگو استفاده نشده است.

رنگ آبی فیروزه‌ای که استفاده کرده‌اید اسم خاصی دارد؟

لیلا فرزانه: اسم خاصی ندارد، چون ترکیبات بسیار زیادی از والرهای مختلف با درصدهای مختلف اتود شده است تا یک واریاسیون کم و زیاد به ما بدهد، نه این‌که مثل کار ماشینی به ما یک رنگ بدهد.

کار با این ابعاد در حوزه سفال برای شما اتفاق تازه و متفاوتی بود، اما آیا پیش‌تر تلفیق سفال و شیشه را در ابعاد کوچک انجام داده بودید؟

لیلا فرزانه: خیر. برای اولین بار بود که این اتفاق می‌افتاد.

کامران افشار نادری: نکته بسیار پیچیده و مهم این کار مهندسی آن است. ما در این زمینه با دو سه چالش مواجه بودیم. یکی این‌که ما می‌بایست چند هزار قطعه سرامیک و آینه برجسته را طبق یک هندسه، طوری بچینیم که همه مثل یک پازل به هم بچسبد. بعد مسئله انتقال پروژه مطرح شد که آن را چطور باید به فرانسه انتقال بدهیم که در آنجا بتواند سر هم شود چون این کار پیچیده‌ای بود. در عین حال فرانسوی‌ها از ما محاسبات می‌خواستند و ما ناچار شدیم محاسبات‌مان را با مهندس سازه خودمان، به زبان فرانسوی و بر اساس آیین‌نامه‌های بین‌المللی به فرانسه بفرستیم که نشان بدهد این کار شدنی است. مهندسی این کار بیش از یک سال طول کشید و ما حتی از پنج مسیر مختلف رفتیم و سرمان به سنگ خورد. پنج مسیر را رفتیم و سرمان به سنگ خورد تا این‌که ششمی‌اش به نتیجه رسید. این پروژه بیش از دو تُن وزنش است و این‌که بتوانیم آن را در لیون به اجرا بگذاریم پیچیدگی‌های فنی، فوق تصوری داشت.

در این پروژه از چند قطعه سرامیکی استفاده شده است؟

کامران افشار نادری: این پروژه شامل 3500 قطعه سرامیکی و 370 هرم است که هر هرم خودش از 10-12 وجه آینه و سرامیک تشکیل شده است. مسئله‌ای که برای من مطرح بود این بود که 9 متر و نیم در 3 متر و نیم را چطور می‌شود سازماندهی کرد. من قبلاً نقاشی در ابعاد نسبتاً بزرگ را انجام داده بودم و می‌دانستم این خودش یک کار دشوار است. بنابراین با توجه به یک شناختی از هندسه قدیمی ایرانی داشتم، گفتم ما یکی از گره‌های ایرانی که موجود است را بگیریم و آن را به عنوان یک شبکه زیر کارمان بگذاریم و فرم درخت را در آن در بیاوریم چون اگر ما یک قاعده برای خودمان تعریف نکنیم، نمی‌توانیم یک سطح بزرگ را سازماندهی کنیم. من خیلی دوست دارم که با استفاده از عناصر بر گرفته از تاریخ یک کار معاصر انجام بدهم. هرچند می‌دانم این کار آسانی نیست چون به راحتی ممکن است کار شما به یک کار پیش پا افتاده و بازاری بدل شود. نگه داشتن این مرز همیشه برای من جذاب است و من کسانی که در این مرز قدم برمی‌دارند را خیلی دوست دارم. ما در این پروژه می‌توانستیم یک کمپوزیسیون رنگی کار کنیم و کارمان معاصر شود و به معماری آنجا هم بخورد، کما این‌که من سال‌ها کمپوزیسیون کار کرده‌ام و در این زمینه خیلی هم وارد هستم اما کمپوزیسیون نمی‌توانست شوکی که الان به مخاطب وارد می‌شود را وارد کند. الان هر شخصی وارد آن فضا شود به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرد و یک لحظه در مقابل درخت میخکوب می‌شود.

لیلا فرزانه: خوبی فضا این است که بیننده در سه طبقه حرکت می‌کند و حالت‌های مختلف درخت را می‌بیند.

اگر یک فیلم از کارتان تهیه کنید تا در روز افتتاحیه و یا در شبکه‌های فرانسوی نمایش داده شود خیلی خوب است.

لیلا فرزانه: من دوست داشتم یک فیلمی بسازیم و برای شبکه‌هایی مثل آرته بفرستیم.

در این پروژه چند نفر با شما همکاری کرده‌اند؟

کامران افشار نادری: حدود 40 نفر با ما همکاری کردند که این تعداد شامل مهندسین، تکنسین‌ها، نقاش‌ها و هنرمندان بودند.

در لیون چه اتفاقی به لحاظ نصب و اجرای پروژه افتاد؟

کامران افشار نادری: من می‌توانم این را بگویم که در ایران کار عجیبی انجام شد که آنجا کار کمی انجام شود. این پروسه کلاً یک سال و نیم طول کشید و در این میان اتفاقات عجیبی افتاد، از جمله اینکه یک بار سیل آمد و کل کار رفت زیر سیل!

لیلا فرزانه: کار روی زمین چیده شده بود که یک شب باران زد و تمام کار رفت زیر آب.

کامران افشار نادری: من یک چیزی یاد گرفته‌ام و آن هم این است که آدم واقعا نباید میدان را خالی کند. در اینجا چندین بار شرایطی پدید آمد که جا داشت کار را رها کنیم، منجمله اینکه ناچار شدیم بخش اعظم هزینه‌ها را از جیب خودمان بپردازیم.

پروسه نصب اثر در لیون چه مدت طول کشید؟

کامران افشار نادری: سه هفته.

بازتاب‌های اولیه نسبت به کار شما چگونه بوده است؟

کامران افشار نادری: خانه فرهنگ ایران و موسسه تمدن‌های اسلامی فرانسه، مقامات دولتی و بازدیدکنندگان از کار ظاهراً راضی بودند. وزیر کشور فرانسه و شهردار لیون در نطق خود چندین بار به درخت زندگی اشاره کردند.

لیلا فرزانه: ما در لیون احساس کردیم برخورد آنها با ما مثل یک کارفرما نیست و آنها یک احساس دوستانه دارند و از این اتفاق خوشحال هستند.

کامران افشار نادری: ما وقتی کار را به دوستان هنرمند و خبرنگاران هنری در خارج از کشور و داخل ایران که که البته در اینجا کم هستند، نشان دادیم، همه بازخوردها مثبت بود و از هیچ‌جا بازخورد منفی دریافت نکردیم.

اثر شما از لحاظ موقعیتی در کجای موسسه فرانسوی تمدن‌های اسلامی قرار دارد؟

لیلا فرزانه: در ورودی و بهترین جای موسسه.

چند اثر در آن فضا وجود دارد؟

کامران افشار نادری: فعلاً فقط کار ما را آنجا گذاشته‌اند. پیش‌بینی شده بود شش اثر هنری دیگر با ابعاد کوچک‌تر در آنجا نصب شود اما فعلاً به جز کار ما هیچ کاری را آنجا نصب نکرده‌اند.

به‌عنوان سوال پایانی می‌پرسم شما در خلق اثر "درخت زندگی" به چه چیزی توجه کرده‌اید و مخاطب اثر شما با تماشای آن چه می‌بیند؟ خودتان دوست دارید مخاطب چه ببیند؟

لیلا فرزانه: من دوست دارم مخاطب حس توانایی هنرهای سنتی که می‌تواند امروزی باشد را از این کار درک کند. این کار ریشه‌های کهن زیادی دارد ولی در عین حال کاملا متعلق به امروز است. برای من در این سال‌ها مهم بوده است که به این نتیجه‌ برسم که سنت‌های ما می‌تواند برای امروز تعریف شوند. به نظر من پروژه ما کاملاً این حس را می‌دهد. من خودم از تکرار هراس دارم. البته سنت زیباست ولی وقتی کار ما را می‌بینید که با پشتوانه گذشته، دارد حرف امروز را می‌زند.

کامران افشار نادری: قطعا معنای زیادی پشت این کار وجود دارد ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم که چه چیزی در این کار دیدم، باید بگویم این کار برای من فقط یک کنجکاوی بود. من نمی‌دانم بیننده در این کار چه چیزی می‌بیند و هیچ موقع هم به این فکر نمی‌کنم، کما اینکه برخوردم با کارهای معماری‌ نیز به همین شکل است. نمی‌شود پیش‌بینی کرد وقتی یک نفر یک اثری را می‌بیند چه چیزی در ذهنش وجود دارد. من در زندگی‌ام همیشه به دنبال کنجکاوی بوده‌ام که بعضی موقع‌ها به یک چیزی رسیده‌ام و بعضی مواقع نه. زمانی که من سراغ این پروژه رفتم می‌دانستم که تا حدی با فرهنگ و هنر این مملکت و اسطوره‌های قدیم، هندسه و علوم گذشته آشنایی دارم و به هنر معاصر هم بسیار علاقه دارم و در این زمینه مطالعه کرده‌ام. به صنعتگری و خصوصاً هنر کاشی‌کاری ایران هم بسیار علاقه‌مند هستم و خیلی دوست داشتم در این زمینه یک کاری انجام بدهم. با این وجود ایده "درخت زندگی" برای من یک هدف نهایی نبود، بلکه این ایده یک بهانه بود تا من بتوانم این تجربه را انجام بدهم. شاید خواست و علاقه من این بوده که "درخت زندگی" یک اثر هنری باشد که هر تمدنی بتواند خودش را در آن پیدا کند، کما این‌که این اتفاق افتاد و هر آدمی با هر فرهنگی درک خودش را از درخت زندگی دارد و می‌گوید درخت زندگی در فرهنگ من وجود دارد. شاید این برای من تنها دستاوردی بود که از اول به آن فکر کردم و تا روز آخر محقق شد. بقیه ماجرا به کنجکاوی من برمی‌گشت.

لیلا فرزانه: تجربه "درخت زندگی" شروع یک پروژه جدید در داخل کشور است که به وقتش در مورد آن صحبت خواهم کرد.


سرویس مد و لباس هنرآنلاین: ​موزه بنیاد مد و فناوری نیویورک نمایشگاهی با عنوان "پاریس، پایتخت مد" برگزار کرده است که از ماه سپتامبر به مدت شش ماه به کار خود ادامه می‌دهد.

درباره فلسفه برپایی نمایشگاه "پاریس شهر مد" بیشتر بدانید:

کریستوبال بالنسیاگا طراح مشهور اسپانیایی، اندکی پس از شروع جنگ‌ داخلی اسپانیا، ناگزیر شد فروشگاه‌های خود را در اسپانیا تعطیل کند و راهی فرانسه شود. او مدتی بعد در خیابان "ژرژ ۵" پاریس مزونی افتتاح کرد.

بالنسیاگا که در برِش و دوخت مهارتی غریب داشت، استاد طراحان بسیاری از جمله اوبر دو ژیوانشی بود. طرح‌های ساختارشکنانه او در سیلوئت‌ لباس نه، الهام‌بخش بسیاری از طراحان سده بیستم شد تا جایی که کریستین دیور درباره‌اش گفت: "او استاد همهٔ ما بود."

بالنسیاگا خالق سیلوئت‌های مدرن بود، ژاکت بالنی شکل معروف او نمونه خوبی در این مورد است. او که خود کاتولیک بود همچنین در طراحی‌هایش از رنگ سیاه بسیار بهره‌ می‌برد، رنگی که برای او کارکردی مذهبی داشت. بازتاب آثار او را می‌توان تا امروز و در مجموعه طراحان اخیرش نظیر دمنا گواسیلیا هم دید.

مجموعه بالنسیاگا یکی از مهم‌ترین مجموعه‌های هفته اخیر مد پاریس بود، روند تغییر و تکامل این برند طی سال‌ها شبیه به روند تکاملی مد پاریس است. عناصر ذاتی تغییر نمی‌کنند اما سایر وجوه دائما در حال به‌روزرسانی هستند.

با وجود کلیشه‌های کسالت‌باری که درباره مد فرانسه و پاریس بسیار شنیده می‌شود، این موضوع که این شهر از قرن هیجدهم به این سو هویت خود را به عنوان پایتخت مد حفظ کرده واقعیتی انکارنشدنی است. هرچند که گاهی این عنوان انحصارا در اختیار پاریس بوده، گاهی هم با دیگر شهرها شریک شده است.

البته پیوند پاریس و مد فقط مربوط به کلیشه‌های فرهنگی نیست بلکه موضوعی تاریخی هم هست، بر همین اساس هم موزه انستیتوی مد و تکنولوژی شهر نیویورک از سپتامبر امسال به مدت شش ماه نمایشگاهی در این شهر با عنوان "پاریس، پایتخت مد" برگزار کرده است.

این نوشته برگرفته از مطلبی منتشر شده در "یورونیوز" است که چرایی اینکه پاریس همچنان پایتخت مد جهان است را نیز در آن مجال واکاوی کرده است.


فریده خلعتبری که در شهریورماه جشن 35 سالگی انتشارات شباویز را برگزار کرد، رمز موفقیت این نشر را نگاه و تفکر ملی دانست که در هدایت این مجموعه فرهنگی در پیش گرفته است.

فریده خلعتبری: تصویرگری جزو سنت ما است و باید دوباره احیا شود / ما از وزارت ارشاد برخورد درست و قاطع می‌خواهیم / چهار تصویرگر نشر شباویز در مرحله نهایی مسابقه "آناناس" 
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فریده خلعتبری یکی از چهره‌های فرهنگی تاثیرگذار کشور است، او با تاسیس انتشارات شباویز و فعالیت جدی و مداوم در عرصه چاپ و نشر کتاب، خدمات بسیاری در عرصه فرهنگی کشور داشته است. اما بدون شک بیشترین تاثیر فریده خلعتبری را باید در احیای دوباره سنت تصویرگری کتاب جستجو کرد؛ زیرا او در انتشارات شباویز توانست دوباره موضوع تصویرگری را به شکلی خلاقانه به کتب بازگرداند و در این زمینه افتخاراتی را نیز از رویدادهای بین‌المللی برای کشور به ارمغان آورد. پیش از عزیمت خلعتبری به نمایشگاه کتاب فرانکفورت با او به مناسبت 35 سالگی انتشارات شباویز و دستاوردهای این نشر به گفت‌وگو نشستیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید:

 

خانم خلعتبری، چه خبر از نشر شباویز؟

شباویز کماکان دارد کار خودش را می‌کند و ما با دیگران هم کاری نداریم و خودمان هستیم و خودمان. خبر خوبی که می‌توانم بدهم این است که چند روزی است نتایج مسابقه تصویرگری "آناناس" را اعلام کرده‌اند و در بین کسانی که به مرحله نهایی راه پیدا کرده‌اند چهار ایرانی با نام‌های خانم سعیده ثابت‌نیا، ملیحه عینعلی، معصومه صحبتی و  آقای محمد گبنجی حضور دارند که هر چهار نفر شباویزی هستند. این خبر داغی است که تا الان آن را جایی نگفته بودیم و کسی در مورد آن نمی‌داند.

می‌دانم که شما هم مثل همه ناشرها دارید سال سختی را می‌گذرانید. امسال برای شما و نشر شباویز چگونه بوده است؟

به نسبت سال سختی بوده است ولی ما کار خودمان را انجام می‌دهیم‌. برای ما همیشه سختی سر جایش است و حتی به نسبت بقیه ناشرها سختی‌های بیشتری داریم چون به هر حال ما جزو عزیزها نیستیم!

در حال حاضر اوضاع کتاب کودک و جوان را چطور می‌بینید؟

اتفاقا چندی پیش برگزارکنندگان نمایشگاه شانگ‌های چین چند سوال از من پرسیدند که یکی از سوالات راجع به اوضاع کتاب کودک بود و من پاسخ دادم به غیر از این‌که قیمت‌ها یک مقدار بالاتر رفته، مشکلی نیست و فعالیت‌ها ادامه دارد.

تصور ما که از دور به قضیه نگاه می‌کنیم و احاطه شما را به موضوع نداریم این است که طبقه متوسط در ایران رشد کرده است و این قطعاً تاثیر بزرگی در تربیت کودک می‌گذارد و آدم امیدوار می‌شود که اوضاع کتاب کودک و نوجوان خیلی بد نباشد و خبری که شما می‌دهید هم موید همین نکته است.

یک بخش از این موضوع ناشی می‌شود و یک بخش دیگر به دلیل این است که الان کتاب‌های کودک و نوجوان ما ابعاد دیگری دارند که به آن ابعاد دارد، توجه می‌شود. مثلاً بخش نسبتا بزرگی از خریداران کتاب‌های ما دانشجویان مقاطع مختلف و کسانی هستند که دارند روی پایان‌نامه‌های‌شان کار می‌کنند. خود من تا به حال ۱۰۷ یا ۱۰۸ پایان‌نامه پیدا کرده‌ام که روی کتاب‌های شباویز کار شده یا در آنها به کتاب‌های شباویز اشاره شده است. البته در گذشته هم این وضعیت وجود داشت و من دانشجوهایی از کشورهای آلمان، دانمارک و ترکیه داشتم که آنها برای پایان‌نامه‌های دوری دکتری خود به ایران آمدند و راجع به کارهای ما نوشتند؛ ولی اخیراً توجه به آثار شباویز زیاد شده است و ما به طور مرتب با دانشجویانی مواجه می‌شویم که می‌گویند ما می‌خواهیم برای پایان‌نامه‌مان روی کتاب‌های شما کار کنیم. تنها مشکلی که داریم این است که گاهی وقت‌ها دانشجوها کتاب‌هایی را می‌خواهند که ما نداریم.

فکر می‌کنم نشر شباویز امسال 35 ساله شده است. به خاطر دارید که در این سال‌ها چند کتاب چاپ کرده‌اید؟

ما 13 شهریور امسال جشن تولد 35 سالگی نشر شباویز را گرفتیم. تعداد کتاب‌هایی که منتشر کرده‌ایم را به خاطر ندارم اما می‌دانم که تاکنون 1492 کتاب از آثار نشر شباویز به زبان‌های دیگر ترجمه و در کشورهای مختلف منتشر شده است. در واقع کشورهای مختلف کپی‌رایت و حق ترجمه این آثار را از نشر شباویز خریداری کرده و آثار را به زبان‌های مختلف درآورده‌اند. به همین منظور در حال حاضر تنها نویسنده‌ها و تصویرگران ایرانی که در دنیا سرشناس هستند، نویسنده‌ها و تصویرگرهای نشر شباویز هستند و تمام جوایزی که در خارج از کشور گرفته شده است را هم نویسنده‌ها و تصویرگران ما گرفته‌اند.

شما پیش‌تر گلایه کرده‌اید که محتوا و تصویرگری کتاب کودک افت کرده است اما شاید کمتر کسی از شما به‌عنوان ناشر پرسیده که چه‌کار کرده‌اید تا به این موقعیت و جایگاه رسیده‌اید تا حداقل بقیه ناشرها هم یاد بگیرند همین روند را پیش بگیرند؟

سخت است و نمی‌توانند این کار را بکنند و دلیلش هم این است که آدم در مرحله اول باید بی‌طرف باشد. یعنی واقعاً به خاطر کشورش کار کند. گاهی وقت‌ها منافع نمی‌گذارد که آدم آن‌طور که باید، ملی فکر کند؛ ولی اگر آدم بخواهد تفکر ملی داشته باشد، حتی برای کسانی که می‌داند در نهایت به آدم آزار می‌رسانند و آدم‌های زیاد مقبولی نخواهند بود، هر کاری از دستش بر بیاید انجام می‌دهد. من همیشه می‌گویم اگر شما قصد دارید ملی فکر کنید سعی کنید چشمان‌تان را به روی کسی که کار خلافی را انجام داده است، ببندید و کارهای او را هم ببینید. زمانی که من شروع به کار کردم تقریباً هنر تصویرگری ایران مرده بود و شاید باید گفت که احیا کردن این هنر را مدیون من هستند. کاری که من کردم این بود که گفتم نیروی انسانی کاردان را تربیت کنید و پرورش بدهید تا نه تنها در ایران بلکه در دنیا موفق عمل کند. ما الان 20 و چند سال است که همچنان بدون هیچ وقفه‌ای، روزهای سه‌شنبه با تصویرگرها و روزهای پنجشنبه با نویسنده‌ها جلسه داریم.

در آن جلسات چه می‌گذرد؟

تمام کتاب‌هایی که داریم متعلق به آن جلسات هستند و تمام نویسنده‌ها و تصویرگرهای خوب امروز مملکت از آن جلسه‌ها به‌وجود آمده‌اند. حتی نویسنده‌های موفق و بزرگ امروزی همه کارشان را سال‌ها پیش از آن‌جا شروع کرده‌اند. نتیجه جلساتی که ما داریم کسانی هستند که الان حضور دارند. شما یک روز بررسی کنید و ببینید چند نفر هستند که کتاب اول‌شان در نشر شباویز چاپ شده است. من از ابتدا به تمام کسانی که به شباویز می‌آیند، یاد می‌دهم و از آنها می‌خواهم که منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح بدهند.

روی این باور تأکید زیادی می‌کنید ولی به هر حال شما دارید کار هنری می‌کنید.

ببینید، وقتی شما یاد بگیرید که منافع جمعی‌تان را به منافع شخصی‌تان ترجیح بدهید، آن‌وقت طرف مقابل را به‌عنوان رقیب نمی‌بینید و حتی سعی می‌کنید دست او را بگیرد.

یعنی می‌خواهید بگویید پاشنه آشیل بخشی از فرهنگ و هنر که پیشرفت نمی‌کند، همین استراتژی اشتباه است؟

دقیقاً. متأسفانه همه فکر می‌کنند مبادا شخص جدیدی که آمده و این‌قدر بااستعداد است اگر یک ذره میدان ببیند جای من را بگیرد. در حالی‌که شما باید آن‌قدر قوی و به خودتان متکی باشید که جای خودتان را ارتقا بدهید تا آن شخص جای شما بنشیند و شما یک پله بروید بالاتر. متأسفانه نویسنده‌های ما این را نمی‌پذیرند. البته این را هم بگویم، کسانی که یک زمانی سر این مسائل حرف‌های زیادی راه می‌انداختند، پس از سال‌ها آرام شدند و همه دوباره گردن کج کردند و ایستادند تا یک روزی در به روی آنها باز شود.

یک‌بار گله کردید که نویسنده‌های ما در حوزه کودک و نوجوانان راه خود را گم کرده‌اند و این به برخی از آنها برخورد. به موازاتش آنها هم می‌گویند که ناشران ما مدت‌هاست برای اینکه هزینه‌ها را پایین بیاورند به سمت ترجمه می‌روند و ما را نمی‌بینند. همان‌طور که در حوزه تئاتر هم مدت‌هاست که دیگر نمایشنامه‌نویس‌های خوب ما به خاطر عریض شدن خط قرمزها چیزی نمی‌نویسند و آنها هم می‌گویند دست و بال ما هم در خیال‌پروری بسته شده است. یادم است که شما چند سال پیش گفتید یکی از کتاب‌های‌تان را به خاطر اینکه گفته‌اید؛ عزرائیل زن است توقیف کرده‌اند.

آن کتاب همچنان توقیف است و اجازه انتشار ندارد چون می‌گویند چرا شما عزرائیل را زن در نظر گرفته‌اید؟!

شما چند کتاب دارید که اجازه انتشار نگرفته‌اند؟

بسیار زیاد. مثلاً به من می‌گویند چرا در تصویر مجلس عروسی که گذاشته‌اید آدم‌ها مختلط نشسته‌اند؟ می‌گویم شما داستان را بخوانید متوجه می‌شوید که شخصیت آن داستان دارد در مورد 99 عروسی صحبت می‌‌کند. هر کدام از آنهایی که می‌بینید سمبل یک عروسی هستند. در مورد این کتاب هم گفتم خداوند در قرآن برای عزرائیل هیچ جنسیتی قائل نشده است. فرشته‌ها اصولاً فاقد جنسیت هستند. چه کسی گفته که عزرائیل باید مرد باشد؟ من دلم می‌خواهد عزرائیل زن باشد.

بنابراین شما معتقد هستید که در حال حاضر سنت ترجمه بر تألیف غالب شده است؟

بله چون شما وقتی کتابی را ترجمه می‌کنید و نزد آنها می‌برید کسی با کتاب شما مشکل ندارد ولی این را متوجه نمی‌شوند که تمام مبنای داستان بر یک نقطه استوار است. اگر بخواهید آن نقطه را حذف کنید داستان فرو می‌ریزد. نقطه مرکزی داستان من این است که عزرائیل یک خانم است. بنابراین اگر شما عرزائیل را مرد کنید دیگر چیزی از داستان من باقی نمی‌ماند. اصلاً تبدیل به یک داستان دیگر می‌شود.

آقای جنتی در زمان وزارت‌شان پیشنهاد کردند که ناشرها خودشان بر کتاب‌ها نظارت کنند ولی ظاهراً شما از این پیشنهاد استقبال نکردید.

من استقبال نکردم چون در آن صورت همین آدم‌هایی که الان در وزارت ارشاد نشسته‌اند به‌عنوان مدعی می‌آمدند جلوی ما می‌ایستادند. من 35 سال است که دارم با این‌ها کار می‌کنم، یعنی در این 35 سال آنها را نشناخته‌ام؟

به هر حال شما خط قرمزها را بهتر از کارشناس‌های وزارت فرهنگ و ارشاد می‌شناسید.

خط قرمز من با خط قرمز کارشناس وزارت ارشاد فرق می‌کند. من خط قرمز آنها را نمی‌توانم بپذیرم. چیزهای غلط به زور داخل کله من نمی‌رود. اگر یک میلیون نفر هم از وزارت ارشاد بیایند به من بگویند عزرائیل مرد است، من می‌گویم مستندات‌تان را نشان بدهید. من اگر پیشنهاد آقای جنتی را قبول می‌کردم و خودم ناظر کتاب‌ها می‌شدم، در آن صورت پس از انتشار کتابم دوباره یک عده اعتراض می‌کردند که چرا عزرائیل را خانم در نظر گرفته‌اید؟

یعنی شما معتقد هستید که پیشنهاد آقای جنتی یک نسخه شفابخش برای حوزه کتاب نبود؟

ما برخورد درست و قاطع وزارت ارشاد را می‌خواهیم. البته در گذشته چنین برخوردی را داشتیم. به نظر من آقای میرسلیم بهترین وزیر ارشادی بودند که ما داشتیم. روزی که آقای میرسلیم آمد، ما به‌عنوان ناشر یک کوله پُر از گرفتاری و دردسر داشتیم. از قیمت کاغذ، بندی 22 هزار تومان بگیرید تا مشکل بیمه و مالیات ناشران. من چند روز پس از اینکه آقای میرسلیم وزیر شدند نزد ایشان رفتم و مشکلات‌مان را به ایشان گفتم. واقعاً ایشان ظرف یک مدت بسیار کوتاه تمام مشکلات ما را حل کردند. آقای برازش هم واقعاً معاون فرهنگی بسیار خوبی بود. من نمی‌دانم چرا خوبی‌های آدم‌‌ها را راحت فراموش می‌کنیم.

من ناشر کتاب کودک هستم و با ت کاری ندارم. اگر ت‌مدار بودم شرایطم طور دیگری بود. من دارم کاری که صورت گرفته است را می‌بینم. اگر یادتان باشد آن موقع آقای برازش ناشران کتاب کودک را در نمایشگاه کتاب به سالن‌های 1 و 2 و 3 و 4 برد. به جای اینکه متراژ مورد درخواست ما را کم کند حداقل به صورت رایگان 20 درصد به متراژ همه ما اضافه کرد و گفت شما کتاب کودک منتشر کرده‌اید پس باید حجم بیشتری دست شما باشد که بتوانید به بچه‌ها بهتر برسید. بعد به تمام مدارس بن خرید کتاب داد و آنها را به نمایشگاه کتاب آورد. شما ببینید این آدم چه کاری انجام داد.

الان معتقد هستید که وزارت ارشاد سال‌هاست در این زمینه‌ها الکن است و کاری نمی‌کند؟

روزی که آقای میرسلیم رفت بند کاغذ، سه هزار تومان شده بود و حتی از کاغذ دولتی هم ارزان‌تر شده بود. چرا کسی را به صرف اینکه جزو حزب موتلفه است محکوم می‌کنند؟ من اصلاً چه‌کار دارم که ایشان جزو چه حزبی هستند. من دارم عملکرد ایشان را در وزارت ارشاد از جنبه نشر بررسی می‌کنم. بیمه ما در زمان آقای میرسلیم درست شد. دوره وزارت آقای صالحی امیری هم واقعاً خوب بود. من از آقای سیدمحمد حسینی یک کار دیدم که واقعاً امتیاز کامل وزارت را به ایشان می‌دهم. آن موقع برای مالیات ناشران یک مشکلی به وجود آمده بود و من برای ایشان یک نامه نوشتم که این بخشنامه جدید وزارت اقتصاد و دارایی باعث می‌شود ناشران ضرر کنند. آن نامه را اگر آدم معمولی می‌خواند چیزی نمی‌فهمید. ایشان نامه را به انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک داده بود و آنها با من تماس گرفتند که منظور شما چیست؟ گفتم شما سر در نمی‌آورید، نامه را به وزیر برگردانید. وزیر هم دوباره آن نامه را به اتحادیه ناشران داد و آنها با من تماس گرفتند و گفتند این چیست؟ مدتی گذشت تا اینکه من در وزارت دارایی بودم و دیدم بخشنامه جدید آمده است. آقای حسینی عین همان مطلبی که من نوشته بودم را خطاب به وزیر اقتصاد و دارایی نوشته بودند و آنها بخشنامه را اصلاح کرده بودند. یک وزیر باید مدیر خوبی باشد. اصلاً دلیل ندارد که همه چیز را بداند ولی وقتی نمی‌داند باید کار را درست انجام بدهد. به نظر من آقای حسینی امتیاز کامل وزارت را گرفت چون فکر می‌کنم یک وزیر خوب باید چنین کاری کند. آقای صالحی امیری هم بسیار خوب عمل کردند. قضاوت‌های من شخصی نیست. خود شما بروید در مورد این آدم‌ها تحقیق کنید.

واقعاً شما در این 35 سال با کتاب‌های‌تان هنر تصویرگری که سنت دیرینه ایرانی است را احیا کرده‌اید. شما یک جاهایی اعلام خطر کرده‌اید و هشدار داده‌اید که بعضی از افراد دارند یک سری اشتباهات می‌کنند. به نظر شما باید چه‌کار کرد که تصویرگری فراگیرتر شود؟

اول از همه می‌گویم که باید منصفانه برخورد شود. اگر مسابقات ایرانی که برگزار می‌شوند را نگاه کنید اغلب آنها قوم و خویش خودشان را برنده اعلام می‌کنند. یعنی داوری‌ها هیچ‌وقت درست نیست و داوران هیچ‌وقت درست نیستند. همه برنده‌ها برحسب آشنایی و پارتی‌بازی انتخاب می‌شوند. ما باید سعی کنیم بی‌طرف برخورد کنیم. در حال حاضر نماینده ایران می‌تواند به مسابقات مختلف بین‌المللی برود ولی اغلب آنها آشناهای خودشان را می‌فرستند. مملکت ما را کوتوله دارند، نشان می‌دهند. ما چرا باید کوتوله دیده شویم؟ چرا بقیه این کار را نمی‌کنند؟ من اگر از دید خودم ببینم یک تصویرگر حتی بد عمل کرده است، هرگز با او شخصی برخورد نمی‌کنم و کار او را هم به مسابقات می‌فرستم. هیچ‌وقت کسی را از دیده شدن در خارج از کشور محروم نمی‌کنم. می‌دانید که کل هزینه‌های رفت و برگشت شرکت‌کنندگان را هم خودم پرداخت می‌کنم. چند وقت پیش شورای کتاب کودک یک نامه داده بود که ما می‌خواهیم آقای فرشید شفیعی را کاندیدای جایزه بین‌المللی اندرسون کنیم و از آنجایی که تمام کارهای او با شما بوده، لطفاً اطلاعات را شما برای ما کامل کنید. به دلایل مشکلاتی که با شفیعی در نشر شباویز داشتم من نوشتم گرچه هیچ‌وقت شخصی را از لحاظ اخلاقی تأیید نمی‌کنم؛ ولی به حرمت نام ایران هم که شده اطلاعات آن را برای شما می‌فرستم. می‌خواهم بگویم که من با این آدم مخالف بودم ولی مدارک و اطلاعاتی از او فرستادم که آنها خوابش را هم نمی‌دیدند. آدم یک جاهایی باید برای کشورش یک قدم هم جلوتر برود. اخیراً محمدرضا شمس را برای جایزه آلمان نامزد کرده‌اند ولی محمدرضا شمس چون از خود آنها نیست گفتند خودت برای خودت رزومه بنویس و مدارکت را خودت جمع کن. او یک روز ناراحت نزد من آمد. به او گفتم تو کاری نداشته باش و برو خانه استراحت کن. تمام اطلاعات را برای او جمع کردم و تحویلش دادم. فکر می‌کنم اگر بی عدالتی نکنند حقش است که جایزه بگیرد. ما عادت کرده‌ایم که همیشه توی سر خودمان بزنیم. از آنجایی که همیشه به نفع این و آن پارتی‌بازی می‌کنیم، دنیا هم وقتی به ما نگاه می‌کند می‌گوید چرا همه شما کوتوله هستید؟ چرا 10 بار فقط آقای فلانی را کاندیدا می‌کنید؟ یعنی در یک مملکت 80 میلیون نفری فقط آقای فلانی و خانم فلانی وجود دارند؟ دولت می‌تواند جلوی چنین کارهایی را بگیرد. دولت می‌تواند به ما تسهیلات بدهد که بتوانیم کار کنیم. به طور مثال در حال حاضر ارسال هیچ بسته‌ای از ایران به خارج از کشور و از خارج به ایران امکان‌پذیر نیست. من می‌خواستم آثار بچه‌های تصویرگر را برای بخش تصویرسازی بین‌المللی نمایشگاه کتاب کودک بولونیا بفرستم ولی به مشکل برخوردم. دولت می‌تواند از طریق وزارت امور خارجه این آثار را به سفارتخانه آنجا بفرستد ولی این کار را انجام نمی‌دهد. من با دوستانم در بولونیا صحبت کردم که وقتی به جشنواره فرانکفورت رفتم آثار بچه‌ها را در آنجا به آنها تحویل بدهم. یا مثلاً بچه‌ها الان می‌خواهند در نمایشگاه بلگراد شرکت کنند که ورودی نمایشگاه بلگراد 30 یورو است. نخست اینکه باید بروند 30 یورو را با قیمت 400 هزار تومن بخرند. دولت هم در این زمینه هیچ کمکی به آنها نمی‌کند. اگر هر کدام از آنها بخواهند 30 یورو را به صورت جداگانه برای آن نمایشگاه بفرستند، بانک از آنها 70 یورو هم برای انتقال پول می‌گیرد. یک تصویرگر از کجا باید چنین پولی بیاورد؟ من با مسئولین نمایشگاه بلگراد صحبت کردم و آنها به من گفتند که شما پول بچه‌ها را بگیرید و در جشنواره فرانکفورت به صورت نقدی به نماینده ما بدهید. متاسفانه در هیچ زمینه‌ای کمک نمی‌کنند. من تنها ناشری هستم که خودشان قبول دارند کار فرهنگی می‌کنم. من دارم به فرانکفورت می‌روم، آیا تاکنون شده که حداقل پول ارز من را آزاد حساب نکنند؟

جایزه تصویرگری آیینه‌دار دوران را چطور می‌بینید؟

به نظرم این جایزه بسیار خوب دارد پیش می‌رود. در گذشته‌های دور و قرن‌های پیش، تصویرگری بزرگسال ما بسیار پیشرفته بود. کتاب‌های ما به نوعی همه تصویرگری شده بود ولی الان می‌بینیم که کتاب‌های بزرگسال ما دیگر تصویرگری نمی‌شوند و به جای آن فقط تصویرگری کتاب کودک داریم. احیا کردن تصویرگری بزرگسال واقعاً کار خوبی است. تصویرگری جزو سنت ما است، چرا نباید دوباره احیا شود؟ در حال حاضر تصویرگری بزرگسال در دنیا بسیار رایج است و اهمیت بسیار زیادی هم دارد. ما هنری که از قبل داشتیم را از دست داده‌ایم و حالا دوباره باید احیا شود. من خودم تصویرگران را تشویق کردم که بیایند در این مسابقه شرکت کنند و الان هم تعدادی از بچه‌ها آثار بسیار خوب و درجه یک به این جشنواره ارائه داده‌اند. در نهایت یک مجموعه خوبی جمع‌آوری می‌شود و این مجموعه خوب بعدها می‌تواند تبدیل به یک سرمایه ملی شود و در یک موزه نگه‌داری شود. من معتقدم هر کاری برای این کشور انجام شود خوب است.


عطیه پژم - غزاله بیضایی طراح لباس و تصویرگر مد می‌گوید تصویرسازی مد یک سری اغراق‌ها دارد؛ نه مثل تصویرسازی آن‌قدر شخصیت‌پردازی شده است و نه مثل نقاشی آن‌قدر رئال.

پروسه ورود به کار در حیطه مد و لباس بسیار خشن است / از طراحی دیجیتال تا طرح مهم‌ترین حلقه‌ مفقوده چرخه مد و لباس به روایت غزاله بیضایی

 


سرویس مد و لباس هنرآنلاین: غزاله بیضایی طراح لباس، تصویرگر مد و مدرس بوده و فعالیت در این عرصه را با تحصیلات آکادمیک آغاز کرده است. او در این مجال از منظر نگاه یک هنرمند جوان به بررسی شرایط حاکم بر حوزه مد و لباس پرداخت.

بیضایی می‌گوید: کار گروهی را به جنگیدن یک نفری ترجیح می‌دهم چون همیشه جواب بهتری داده است. تمام تلاشم را می‌کنم اگر نمایشگاهی هم می‌گذارم گروهی باشد تا روحیه گروهی کار کردن در بچه‌ها تقویت شود. ما عادت داریم که فقط خودمان دیده شویم که این مسئله من را اذیت می‌کند.

مشروح گفت‌وگوی هنرآنلاین با این فعال حوزه مد و لباس را در ادامه بخوانید:

خانم بیضایی، لطفاً ابتدا از پیشینه حضورتان در عرصه مد و لباس بگویید.

من در خانواده‌ای هنری به دنیا آمدم و از بچگی طراحی می‌کردم. پدرم نقاش است و برادرم طراح دکوراسیون است. جوی که در آن بزرگ شدم و رشد کردم جوی بود که در هر جنبه‌ای به طراحی و هنر توجه می‌شد. حتی در دوران دبستان به‌جای این که به درس گوش کنم نقاشی می‌کشیدم. بعد رشته گرافیک را انتخاب کردم و دیپلم گرافیک گرفتم. بنا بر این بود که رشته هنر را ادامه بدهم. آن موقع وقتی به اطرافم نگاه می‌کردم تمام رنگ‌ها مشکی و تیره بود. ذهنیتم بسیار بچگانه بود ولی دوست داشتم آن وضعیت را تغییر بدهم. تنها راهی که می‌توانستم آن وضعیت را تغییر بدهم این بود که بروم رشته طراحی لباس بخوانم. من در دانشگاه اهرا (س) رشته طراحی لباس خواندم. ترم دو یا سه دانشگاه در یک برندی به نام هپی‌لند در بندرانزلی مشغول به کار شدم. شنبه تا سه‌شنبه به دانشگاه می‌رفتم و بقیه روزها را در آنجا کار می‌کردم. کارخانه برند هپی‌لند داشت مطابق با استانداردهای روز دنیا پیش می‌رفت. تنها جایی بود که دیدم به معنای واقعی اتاق طراحی دارد همان کارخانه بود که طراح‌ها می‌آمدند برای لباس‌ها طرح می‌زدند. همه‌چیز تخصص‌گرایی بود و هر کس کار خاص خودش را انجام می‌داد که این برای من عالی بود. حدود دو سال و نیم در آن کارخانه کار کردم ولی از آنجا که نسبت به خانواده‌ام آدم وابسته‌ای هستم نمی‌توانستم تنها آنجا بمانم و به همین خاطر برگشتم. احساس می‌کنم چیزی که در دانشگاه آموزش می‌دهند جایی به بن‌بست می‌رسد و شما از جایی به بعد به این نتیجه می‌رسید دیگر دانشگاه چیزی ندارد که بخواهد به شما یاد بدهد. مخصوصاً اگر با توقع بالایی وارد دانشگاه شوید جایی سرخورده می‌شوید. به همین خاطر به دانشگاه اعتقاد زیادی نداشتم و فقط به دانشگاه می‌رفتم که آن مقطع را به پایان برسانم. ترم آخر بودم که با استاد شاه‌کوپا آشنا شدم. وقتی ایشان داشتند تدریس می‌کردند احساس کردم که ما تاکنون در یک دنیای دربسته نشسته‌ بودیم. پایان‌نامه‌ام را با ایشان برداشتم و علاوه بر آن یک سال و نیم استادیار ایشان بودم تا این که کم‌کم خودم شروع به تدریس در جهاد دانشگاهی، دانشگاه علمی کاربردی، مجتمع فرهنگی و آموزشگاه‌های آزاد کردم. چند ورکشاپ هم در دانشگاه اهرا (س) برگزار کردم که پس از ماجرای پرفورمنس دانشگاه اهرا (س) و ممنوع‌الفعالیت شدنم دیگر دانشگاه نرفتم و آمدم آموزشگاه خودم را تأسیس کردم. در حین کار احساس کردم طراحی لباس آن‌قدر نمی‌تواند من را کند و به همین خاطر در مقطع ارشد رشته تصویرسازی خواندم. آن دوره کمک زیادی کرد تا بتوانم ذهنیتم را قوی‌تر کنم. در حال حاضر حیطه کاری من در حوزه طراحی لباس، تصویرسازی مد است. من در هر بخشی دستی برده‌ام و هر کاری که باشد را انجام می‌دهم؛ حالا یا آن کار را دوست دارم و یا خوشم نمی‌آید. پارچه‌سازی و کلاه‌سازی را واقعاً دوست دارم ولی هیچ‌وقت به آن جنبه خلاقیت طراحی لباس آن‌قدر کشش نداشتم که بخواهم دائماً انجامش بدهم. بیشتر به تصویرسازی علاقه داشتم که الآن دارم خودم را در این حیطه تقویت می‌کنم. درواقع سبک شخصی خودم را پیدا کرده‌ام و روی همین حساب دارم به تمام هنرجویانم می‌گویم قرار نیست شما کپی من باشید. اگر بخواهید کپی من باشید، من خودم هستم. هر کس در نوع خودش می‌تواند عالی باشد. اگر هر کس خودش را پیدا کند متوجه می‌شود که هیچ‌کس شبیه خودش نیست. در تجربه شش هفت ساله‌ام در حوزه تدریس تلاشم را انجام داده‌ام که هر کس خودش باشد. بالأخره هر کس در ذات خودش چیزهایی دارد که باید دیده شوند و به شکوفایی برسند. به همین خاطر وقتی به دانشجویان آموزش می‌دهم در ادامه برای آن‌ها نمایشگاه می‌گذارم تا دیده و معرفی شوند. این‌طوری هم مردم آن‌ها را می‌شناسند و هم هنرجویان با بازخوردهای متفاوتی روبه‌رو می‌شوند. معمولاً هنرجویان تا قبل از این که نمایشگاه بگذارند خودشان را باور ندارند و از این بابت وحشت‌زده هستند ولی وقتی حمایت مردم را می‌بینند خودشان را باور می‌کنند. همیشه به هنرجویانم می‌گویم شما از زمانی که کارتان را در یک جای عمومی ارائه می‌کنید دیگر به عقب برنمی‌گردید.

شما از سنین پایین هم چرخه تولید و صنعت را تجربه کرده‌اید و هم طراحی را به شکل آکادمیک پیش گرفته‌اید و الآن چند سالی است که به‌عنوان مدرس در حوزه مد و لباس فعالیت می‌کنید. به نظر شما چه خلأهایی بین بخش‌های طراحی، دانشگاه و صنعت وجود دارد؟ یک هنرمند جوانی مثل شما اگر بخواهد این کار را از جایی شروع کند و به یک جمع‌بندی درستی برسد و بتواند ماحصل کار خودش را مطابق با استانداردهای جهانی ببیند، باید با چه موانع و مشکلاتی دست‌وپنجه نرم کند؟

به‌جرئت می‌گویم در حال حاضر در کشور ما هیچ وجه مشترکی بین این بخش‌ها وجود ندارد. مثلاً آن موقع در دانشگاه درس دوخت و الگو را می‌خواندم که با هم همخوانی نداشت و مغز من نمی‌توانست آن‌ها را آنالیز کند. دانشگاه‌ها بهتر است ابتدا بچه‌ها را با بیس طراحی آشنا کنند و در کنار آن یک سری چیزهای مقدماتی برای دوخت بگذارند تا هنرجویان بتوانند از بیس الگو سر دربیاورند و بعد وقتی به بیس‌هایی مثل یقه، شلوار، دامن و آستین می‌رسند هم‌زمان همان را بدوزند که بفهمند نتیجه این کار چه می‌شود. هفت یا هشت ترم طراحی الگو و دوخت کردم ولی همچنان یک نمونه ندارم که بفهمم نتیجه آنچه می‌شود. بعداً خودم رفتم پیش و پشت الگو را فهمیدم. آدم سربه‌هوایی نبودم که دنبال آن نروم، بلکه فقط مغزم نمی‌فهمید این چرخه چطور است؟ حالا فرض کنیم همه‌چیز در دانشگاه طبق برنامه‌ریزی پیش رفته و بچه‌ها توانمندی این را دارند که خوب الگوسازی کنند و خوب بدوزند. وقتی هنرجو چنین توانمندی دارد باید جذب بازار شود. دانشگاه‌های ما باید به جاهایی هرچند سطح پایین وصل باشند که بتوانند بچه‌ها را به آنجا بفرستند و دست بچه‌ها جایی بند شود. از 25 یا 26 نفری که ما در آن دوره قبول شدیم شاید فقط دو یا سه نفر وارد بازار کار شدند و بقیه الآن دارند در جاهای مختلفی کار می‌کنند که هیچ ربطی به رشته تحصیلی‌شان ندارد. اگر دانشگاه بتواند به‌صورت کارآموزی با جاهای مختلف وصل شود و قرار ببندد که دانشجوها را جذب کنند، انگیزه دانشجوها بالا می‌رود و پیش خودشان می‌گویند بالأخره چیزی می‌شوند و قرار نیست که رها شوند. می‌دانم که چرخه صنعت گنجایش این کار را دارد.

در حال حاضر تب مد و لباس داغ است و در جامعه ما موجی راه افتاده که الآن افراد زیادی علاقه دارند که در این وادی قدم بگذارند. صحبت شما کاملاً متین است و افرادی زیادی هستند که وارد این حوزه می‌شوند و پس از مدتی می‌روند چون به درد این کار نمی‌خورند، اما به هر حال یک موجی به راه افتاده و هنوز هم فروکش نکرده است. شما به‌عنوان یک فعال جوان در این حوزه، برآیندتان از وضعیت فعلی چیست؟ آیا این وضعیت را یک اتفاق خوب و خوشایند می‌دانید یا فکر می‌کنید می‌تواند تهدیدات خاص خودش را هم داشته باشد؟ هم در بحث آینده جوانان ما و هم در بحث اتفاقاتی که ممکن است در آینده برای مد و لباس کشور بیفتد.

ما عادت کرده‌ایم که در کار همدیگر دست ببریم. هر کس می‌خواهد هر چیزی را تجربه کند. کسی که وارد این حوزه می‌شود و زمان و انرژی می‌گذارد مستحق این است که به جایی برسد و کاری انجام بدهد. نمی‌گویم کسانی دیگر این کار را انجام ندهند. اتفاقاً یک عده هستند که قوی‌تر از کسانی هستند که طراحی کرده‌اند و تحصیلات این دوره را گذرانده‌اند، اما در آن صورت یک چرخه بسیار خشنی به وجود می‌آید. وقتی همه به یک سمتی هجوم بیاورند، درنهایت کسانی باقی می‌مانند که یا سرمایه‌دار هستند یا کارشان آن‌قدر عالی است که به نسبت آن کار باقی می‌مانند. این موضوع را بد نمی‌دانم چون یک چالشی مثل یک مسابقه پیش می‌آید که با خودم می‌گویم برای بقای خودم باید بهترین باشم. اما واقعیت این است که همیشه نمی‌شود از این جنبه به آن نگاه کرد. سیل کسانی که دارند به این رشته و وادی هجوم می‌آورند طوری شده که به قول شما هر روز دارد بیشتر می‌شود. ضمن این که آن‌ها نیازی هم نمی‌بینند که بروند تحصیل کنند و دوره‌هایی را بگذرانند و مدام به کپی کردن و تکرار روی می‌آورند. به‌شدت می‌بینیم که همه‌چیز دارد یکسان می‌شود. اغلب دارند از روی همدیگر کپی می‌کنند. این مسئله ناشی از عدم آگاهی است. یک عده در این حوزه تحصیل نکرده‌اند و نمی‌دانند که چطور می‌توانند خلاقیت به خرج بدهند. نمی‌گویم آن‌ها نباشند ولی می‌گویم حداقل کسانی که سرمایه و توانمندی این کار را دارند کسانی را به‌عنوان کارآموز نزد خودشان ببرند که تحصیلات این حوزه را گذرانده‌اند. تجربه مشترک بسیار خوب است. کار گروهی را به جنگیدن یک نفری ترجیح می‌دهم چون همیشه جواب بهتری داده است. تمام تلاشم را می‌کنم اگر نمایشگاهی هم می‌گذارم گروهی باشد تا روحیه گروهی کار کردن در بچه‌ها تقویت شود. ما عادت داریم که فقط خودمان دیده شویم که این مسئله من را اذیت می‌کند.

در حوزه مد و لباس تاکنون چه نمایشگاه‌هایی برگزار کرده‌اید؟

من با استاد شاه‌کوپا کار می‌کنم. نمایشگاه‌هایی که برگزار کرده‌ام به نسبت حیطه کاری‌ام در آموزشگاه، مربوط به طراحی و تصویرسازی می‌شود. بنا به اختیارات خودم برای هنرجویان در گالری‌های مختلف نمایشگاه‌های تصویرسازی مد می‌گذارم.

در گالری‌هایی که بیشتر سابقه فعالیت تجسمی دارند، فیدبک‌ها نسبت به برگزاری نمایشگاه‌هایی که روی حوزه مد و لباس متمرکز هستند چطور است؟

فعلاً کمی برای آن‌ها ناآشنا است. تاکنون ندیده‌ام که نمایشگاه‌های تصویرسازی زیادی برگزار شده باشد. تصویرسازی مد یک سری اغراق‌ها دارد. نه مثل تصویرسازی آن‌قدر شخصیت‌پردازی شده است و نه مثل نقاشی آن‌قدر رئال. مخاطبان بین این دو گیج می‌شوند و می‌گویند چرا پای مانکنی که شما کشیده‌اید این‌قدر دراز است؟ وقتی برای آن‌ها توضیح می‌دهیم خوشحال می‌شوند که این برای من جذاب است. طبیعتاً برای هنرمند آن اثر صد برابر من جذاب خواهد بود. فیدبک‌های خوبی گرفته‌ام ولی واقعاً برایم اهمیت ندارد. چیزی که برای من اهمیت دارد این است که بچه‌ها در وهله اول خودشان را باور کنند.

گالری‌دار‌ها چطور از این دست آثار استقبال می‌کنند؟ بسیاری از طراحان لباس از شرایط فعلی گالری‌ها گله‌مند هستند و می‌گویند گالری‌دارها حاضر نیستند آثار آن‌ها را به‌عنوان یک اثر هنری در معرض دید عموم قرار بدهند.

بحث لباس با چیزهایی که روی کاغذ می‌آید یا مربوط به طراحی می‌شود بحث متفاوتی است. وقتی بحث لباس وسط می‌آید باید یک نحوه ارائه خاص برای آن در نظر گرفته شود ولی ما همیشه محدودیت‌هایی داریم که نمی‌توانیم لباس‌ها را مثلاً روی مدل زنده نشان بدهیم. نشان دادن لباس‌ها روی رگال و یا جالباسی برای من منزجرکننده است. درست است که ما یک سری محدودیت‌ها داریم ولی همیشه می‌گویم ایرانی‌ها آن‌قدر باهوش هستند که می‌توانند برای هر چیزی یک راه فراری پیدا کنند. کسانی که می‌خواهند نمایشگاه مد و لباس برگزار کنند باید چیزی ارائه بدهند که خلاقیت داشته باشد تا مخاطب جذب آن شود. من هم اگر گالری‌دار باشم و ببینم شما قرار است چهار رگال بیاورید آن وسط بگذارید قبول نمی‌کنم در گالری من نمایشگاه بگذارید، مگر این که ارائه خاصی داشته باشید. ندیده‌ام که برای ارائه مد و لباس چندان فکر شده عمل کرده باشند.

مگر این که وارد وادی هنر مفهومی شوند و از لباس به‌عنوان یک ابزار برای انتقال مفاهیم استفاده کنند.

دقیقاً. می‌توانیم یک جور درجه آن را کم‌وزیاد کنیم که به قول گفتنی نه سیخ بسوزد و نه کباب. صرفاً این که لباس را جایی آویزان کنند تا یک عده بیایند آن را بپوشند و بخرند، شکل درستی از نمایش نیست.

به نظر شما مهم‌ترین حلقه مفقوده در چرخه مد و لباس چیست؟

به نظر من اولین و مهم‌ترین نکته عدم ارتباط بین دانشگاه و صنعت است. همه مسائل خودبه‌خود انجام می‌شوند، به‌شرط این که دست دانشجو به جایی وصل شود. رها نباشد که بخواهد هر کاری را بدون آگاهی انجام بدهد.

برنامه شما برای آینده چیست و چه چشم‌اندازی برای آینده متصور هستید؟

تمام تلاشم را انجام می‌دهم که به قابلیت‌ها و کارهایی که می‌کنم چیزی اضافه کنم. هیچ‌کس هیچ‌وقت صد درصد نیست. هنر یک چیز بی‌انتها است. تمام تلاشم را می‌کنم که قابلیت‌هایم را بیشتر کنم و به‌روز باشم. نمی‌دانم کارهایی که می‌خواهم انجام بدهم را می‌توانم در اینجا انجام بدهم یا نه، اما همیشه در ذهنم بوده که یک کار بزرگ انجام بدهم. حالا نمی‌دانم آن کار بزرگ دقیقاً چه کاری می‌تواند باشد ولی کم‌کم این فیلد دارد برای من بسته‌تر می‌شود. مثلاً الآن می‌دانم که می‌توانم این کار را در حوزه طراحی دیجیتال انجام بدهم. می‌توانم آن‌قدر در این کار قدر شوم که به آن چیزهایی که دوست داشتم برسم. همیشه ایده‌آل‌گرا بوده‌ام و نگفته‌ام که اینجا چه کار می‌توانم انجام بدهم. اگر بدانم یک جای دیگر می‌توانم به آن چیزی که دلم می‌خواهد برسم، هر کجای دنیا باشد می‌روم تمام تلاشم را انجام می‌دهم تا آن کار را انجام بدهم.

تجربه رفتن به کشورهای دیگر برای آموزش را دارید؟

برای طراحی دیجیتال به استانبول رفتم و در آنجا دوره دیدم.

طراحی دیجیتال دقیقاً چیست؟

به هر چیزی که روی بیس کاغذ نباشد دیجیتال گفته می‌شود. دیجیتال می‌تواند روی آیپد، تبلت، کامپیوتر و. باشد. در ایران هم طراحی دیجیتال وجود دارد ولی آن‌طور که باید هنوز از آن استفاده نشده است و تازه کم‌کم دارد فراگیر می‌شود. طراحی دیجیتال پتانسیل بسیار زیادی دارد. اگر بخواهید به‌روز باشید و با دنیا پیش بروید دیگر نمی‌توانید بگویید که من فقط دوست دارم روی کاغذ کار کنم. به نظر من طراحی روی کاغذ جنبه هنری‌تری دارد و آن حسی که موقع کشیدن قلم روی کاغذ به آدم دست می‌دهد را دیجیتال نمی‌تواند بدهد ولی آدم تک‌بعدی نیستم و تلاش می‌کنم همیشه به‌روز باشم و حرفی برای گفتن داشته باشم. به همین خاطر الآن تمام تمرکز و تلاشم روی یادگیری است تا ان‌شاء‌الله در آینده نزدیک بتوانم یک کاری انجام بدهم.

در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.

پروسه ورود به کار در حیطه مد و لباس بسیار خشن است. بچه‌ها با اولین برخورد و بازخورد بد خسته می‌شوند و بی‌خیال همه‌چیز می‌شوند. فکر می‌کنم اگر کسی انگیزه خوبی برای انجام یک کار داشته باشد هیچ‌وقت کوتاه نمی‌آید. بسیار کم پیش می‌آید گریه کنم ولی بارها سر کار پیش آمده که از روی عجز و ناتوانی گریه کرده‌ام ولی دوباره بلند شده‌ام و ادامه داده‌ام. اگر هر بار پس از گریه کردن می‌خواستم کنار بکشم الآن روبه‌روی شما ننشسته بودم. دوست دارم بچه‌ها روحیه خودشان را حفظ کنند و ایمان داشته باشند که هر چیزی در زمان خودش اتفاق می‌افتد. فقط باید تلاش کنند و تمام انرژی که دارند را در مسیر درست به کار ببندند.



در آینده‌ای نه‌چندان دور، صنایع خلاق همچون مد و لباس هستند که تعیین‌کننده قدرت اقتصادی و نظامی کشورها خواهند بود و می‌توانند ظرفیت‌های مناسبی برای اشتغال ایجاد کنند.

سرویس مد و لباس هنرآنلاین: امروزه صنعت مد و پوشاک به‌عنوان یکی از صنایع خلاق با ظرفیت تجاری بالا و در بستر کارآفرینی فرهنگی، اقتصاد بسیاری از کشورها را تحت تأثیر خود قرار داده است.

با این وجود، ایران با برخورداری از پیشینه غنی تاریخی، فرهنگی و هنری، هنوز نتوانسته در عرصه مد پوشاک پیشرفت چشمگیری داشته باشد و به جای تأثیرگذاری بر جامعه و دنیای مد، بیشتر تحت تأثیر مدهای غیرایرانی قرار گرفته است.

با توجه به اینکه فرهنگ و هنر غنی ایران رو به فراموشی است و استفاده از مدهای پوشاک برگرفته از هنر ایرانی در میان جامعه رایج نیست، بنابراین سعی بر آن شده است تا عوامل رشد کسب‌وکارهای مد پوشاک برگرفته از هنر ایرانی شناسایی و اولویت‌بندی شوند تا نه‌تنها به احیا و حفظ فرهنگ و هنر ایرانی پرداخته شود بلکه رشد کسب‌وکارهای مد پوشاک برگرفته از هنر ایرانی و به دنبال آن رشد اقتصادی را نیز در برداشته باشد و جامعه علاقه‌مند به استفاده از مدهای ایرانی شوند.

مد شکلی از قدرت اجتماعی است

مد شکلی از قدرت اجتماعی است که به‌عنوان نماد بصری پرتوان و نیرومندی در جامعه عمل می‌کند که افراد آن را برای تثبیت فردیت خویش و نیز ملحق شدن به گروه‌های اجتماعی خاص به کار می‌گیرند؛ به‌عبارت‌دیگر، افراد به این دلیل از مد استفاده می‌کنند که به دیگران نشان دهند یا خود را متعلق به گروه دیگری می‌دانند یا خود را برابر یا برتر از دیگری تلقی می‌کنند. البته مد زیرشاخه‌های مختلفی ازجمله پوشاک، عطر، زیورآلات و لوازم جانبی را نیز دارد.

در این بین پوشاک به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های مد، بر مبنای تفکرات و نیازهای اقلیمی، مادی و معنوی اقوام به وجود آمده و طی قرن‌ها در سرزمین‌های مختلف شکل‌گرفته، تحول‌یافته و در سرتاسر تمدن بشری به‌تناسب تاریخ تغییریافته است.

در آینده‌ای نه‌چندان دور، صنایع خلاق هستند که تعیین‌کننده قدرت اقتصادی و نظامی کشورها خواهند بود و می‌توانندظرفیت‌های مناسبی برای اشتغال ایجاد کنند.

صنایع خلاق مؤثرترین وسیله برای حفظ فرهنگ و هنر محلی موجود و بازسازی فرهنگ و هنر فراموش شده است که علاوه بر حفظ و بازسازی فرهنگ در داخل کشور و هویت بخشی به اقوام گوناگون ایرانی، نقش مهمی در معرفی فرهنگ و هنر کشور در عرصه بین‌المللی دارد.

به هر روی با اولویت‌بندی عوامل رشد کسب‌وکارهای مد پوشاک برگرفته از هنر ایرانی توسط صاحب‌نظران حوزه مد پوشاک، سعی بر این است که در آینده به اشاعه هنرهای ایرانی در قالب کسب‌وکارهای مد پوشاک پرداخته شود که هم موجب افزایش اشتغال، رشد اقتصادی و ارزش‌افزوده در اقتصاد ملی خواهد شد و هم به احیا و حفظ هنرهای ایرانی کمک می‌کند.


معاون وزیر صنعت‌، معدن و تجارت گفت برای اجرای طرح توسعه تولید پوشاک کشور درمجموع 400 میلیارد تومان در پنج استان نیاز است.

1350 واحد تولید پوشاک تا پایان سال راه‌اندازی می‌شود
سرویس مد و لباس هنرآنلاین: طرح توسعه تولید پوشاک کشور و ایجاد شهرک تخصصی در این خصوص، یکی از برنامه‌های اصلی سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی ایران بوده و از سال گذشته در اولویت ت‌های وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار گرفته است.

طی هفته اخیر، محسن صالحی‌نیا معاون وزیر صنعت‌، معدن و تجارت در دیدار با استاندار چهارمحال و بختیاری با بیان این که 44 هزار واحد صنعتی در سطح کشور فعال است، اظهار داشته است که 840 شهرک و ناحیه صنعتی در کشور وجود دارد که در این واحدها 900 هزار نفر مشغول به کارند.

او ‌با بیان اینکه 21 درصد این واحدها دچار رکود است یا با ظرفیت کم در حال فعالیت هستند، بیان کرده است در تلاش هستیم تا پایان سال یک‌ هزار و 350 واحد را فعال کنیم که تاکنون 600 واحد آن فعال شده است.

در برنامه ششم توسعه ظرفیت احداث 100 ناحیه صنعتی پیش‌بینی شده ‌که به‌ همین منظور آمادگی کلنگ‌زنی نواحی صنعتی در کشور وجود دارد.

صالحی‌نیا گفته که برای اجرای طرح پوشاک درمجموع 400 میلیارد تومان در پنج استان نیاز است و برای حل مسائل مالی طرح پوشاک، پیشنهاد افزایش 100 میلیارد سرمایه در قالب تبصره به صندوق صنایع کوچک داده شده است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها